This page opened ever since first day of Internet history. it has
not been changed unless translated to Parsi on Dec. 12, 2007
Forget it, this is not a conspiracy theory, this is not a mystery
wrapped in a riddle, this is reality. Myth or no myth, the history throws some light on the nature of
the Iranian people and their culture.
How extraordinary it could be to see Iran as
a solid rock of stability. This can only happen if
we insist on working hard enough so that we can prevent the collapse
of our government through foreign influence.
Iran's odyssey through history, from Cyrus to
Khomeini, with its complex shifting alliances and dubious loyalties,
has been instrumental in shaping and changing the course of
international politics, past and present.
It seems that with the death of Shah, and with
the help of Khomeini, the modern history of Iran at its most
powerful era died.
Many politicians have tried to sort out the
debris left behind by our so called "Revolution"; each has his/her
own explanation that we may quote. The prominent cause for the
oscillation of our glory, ever since the Shirley Brothers discovered
Iran's potential, is that we easily become confused, forsake our
leaders and give comfort to our enemies without giving it a second
thought.
Some of these wreckers are still at work and
some have disappeared in the dustbin of history. There is no issue
in Iran that cannot be resolved. Our country is in need of a change,
not politically but in its people's inner self.
This site may not cause a change or tell the
individuals how to change themselves. To survive in this stormy
ocean we should not revert to ancient values, but to look forward
and distinguish the destructive waves that are wrecking our ship
from the drops of clear water which we need to survive.
Success is in unity. Let us put our
disagreements aside and fall into a single direction. To accuse each
other will not bring us any closer, nor will it help us to find the
truth. The truth is that we should, as a nation, accept
responsibility. We should understand that there is no one to blame
for what has happened to us except ourselves. It did not happen to
Iran but to ourselves.
We could have done plenty to prevent the so
called "friend of Iran" from storming our culture, land and mind.
Scattered resources around the world cannot take a single step to help
us to regain our national identity and success. It is our unified
attempt, regardless of what kind of personal believes set us apart,
that can certainly help us to reach our ultimate goal as a "nation".
The nations that have succeeded and have changed their negative
image into a positive one, have used a positive and constructive
campaign. They have found out that the "image of a nation" is all
that is needed in international community. They have used their
resources to take advantage of the greatest power in the world today
"The Media".
We should not sit back and allow the world to tarnish our image.
Silence means acceptance. Some of us have chosen to distance
ourselves for fear of consequences. You may say that nobody cares
about the image but him/herself. If so, those possessing this type
of mentality should try to change their attitude and think
constructively in unison on nothing but our "Land"
If each Iranian around the world
contributes one Dollar ($1.00) per week on advertising and
propaganda about our culture, our contributions to science,
astronomy, history, art, etc., we can have a full page coverage
about Iran in every newspaper, mass media and on Internet.
We could even run our own Television and Radio shows.
We should seriously sit down and try to define our culture and
discuss among ourselves the afflictions that have separated us and
come up with a cure.
Therefore, I, on my part, have opened this site to my fellow
Iranians around the world
what are the things that
make us proud of being
Iranian? [In Parsi]
You can honor me with your contribution of valuable ideas to make
this site work better.
اين برگ از روزی که اينترنت همگانی شد گشايش يافته
هيچ تغييری نکرده جز اينکه در 12 دسامبر 2007 به پارسی برگردانده شد.
فراموش کنيد، اين يک طرح توطئه نيست.اين
يک رمز و راز نيست که در معمائی پيچيده شده باشد، اين يک حقيقت محض
است. افسانه يا غير افسانه، تاريخ خود گواه روشنی است از فرهنگ
ايرانيان نژند.
چه گوارا و
شگفت انگيز خواهد بود که ببنيم ايران مثل يک صخره محکم و استوار برپا
مانده است. اگر همه ما
اصرار داشته باشيم و بسختی کار کنيم اين
کار ممکن است. اينکار ممکن است اگر همه ما همدل و هم بسته مانع از سقوط
دولت های ملی خود بدست بيگانگان باشيم.
افسانه ايران در گذر تاريخ، از دوران
کوروش تا خمينی با تمام پيچيدگی های هموندی و وفاداری های آغشته به
نيرنگ ابزار های سياسی گذشته تاريخی و حال را رقم می زند.
بنظر می رسد که با مرگ شاه، وبا دست يازی
نيرنگ خمينی، تاريخ مدرن ايران برای هميشه مرده باشد.
بسياری از
سياستمداران تلاش کرده اند تا اين آثار بهم ريخته و آوار پس مانده را
که نتيجه به اصطلاح "انقلاب" بوده است را سرو سامان بخشند. هرکدام از
اينان چه مرد و چه زن با بيان و نظريه خويش آنرا تعريف کرده است. با
ارزش ترين نظريه برای نوسانات و تغيرات شکوه و ارزش های ما از زمان
ورود برادران شرلی شناخته و بارز شد. استعداد های ايران توسط آنان
شناخته شد و همان رهبران ما را به آسانی گمراه کرد و اين گمراهی به
دشمنان بيگانه آسايش فکری داد بدون اينکه بخود زحمت دوباره فکر کردن را
بدهند.
برخی از اين ويرانگران هنوز هم برسرکارند وبرخی از
آنان ظاهرا ناپديد شده اند و به خاکروبه تاريخ پيوسته اند. در ايران
موردی نيست که نتوان آنرا حل و فصل نمود. سرزمين ما تشنه يک تغيير
اساسی است، نه يک تغيير سياسی بلکه يک تغيير در درون مردم کشور.
اين تارنما
ممکن است نتواند اين تغيير را موجب شود يا به هر کس راهنمائی کند تا
چطور اين تغيير را درخود بوجود آورد. برای ادامه زندگی در اين اقيانوس
پر تلاطم نيازی نيست ما به ارزش های گذشته برگرديم امابايستی رو به آينده چاره ای
درپيش رو داشته باشيم با اين تشخيص که کدام موج ها ويرانگر ونابود
کننده است و ممکن است اين کشتی را از هم بپاشد، با همان آب شفافی که ما
برای زنده ماندن نياز داريم.
پيروزی در همبستگی ما است. بگذاريد تمام اختلاف های
شخصی را کنار بگذاريم ودر يک جهت قرار بگيريم. با متهم کردن
نمیتوان بهم نزديک شد، همينطور نمیتوان به حقيقت نزديک شد. حقيقت اين
است که همه ما بايستی مثل مردم يک کشور (ملت) تمام مسئوليت های خود را
درک بکنيم. ما بايستی فرا بگيريم کسی جز خودمان مسئول اين همه گرفتاری
نبوده است. اين واقعه وحشتناک اتفاق نمی افتاد اگر ما غيرمسئول نبوديم.
ما می توانستيم بسيار کار ها بکنيم اگر جلوی کسانی
که خود را «دوستان ايران» می خوانند درحاليکه مثل وحوش به سرزمين ما
هجوم می آورند را به موقع می گرفتيم.
منابع پراکنده در گوشه و کنار جهان نمی
توانند حتا يک ذره به ما ياری برسانند تا ارزش های ملی خود را باز
نيابيم و موفق نمیشويم. اين مسئوليت به گردن ما است به گردن های همبسته
و هم پيمان ما، بدون توجه به اينکه چه باور شخصی ما را از هم مشخص می
کند، در آنصورت مسلما ما بخود کمک کرده ايم تا به يک آرزوی "ملی"
جامه عمل بپوشانيم.
ملت هائی که پيروز شده اند آنانی بوده
اند که پندار ها وتصوير های ذهنی خويش را از منفی به مثبت تغيير داده
اند و آنرا در جهت سازندگی بکار گرفته اند. آنهائی هستند که دريافته
اند "چهره نمادين يک ملت" آن چيز های مشترکی است که در يک جامعه بطور
مساوی ضروری است. آنان از منابع خود بهترين استفاده ها را کرده اندو از
قويترين منبع که همان "رسانه گروهی" باشد بالاترين استفاده را برده
اند.
ما نبايستی اجازه بدهيم جهان چهره ايران را خدشه دار
کند. سکوت نشانه پذيرش است. برخی از ما فاصله گرفته اند زيرا از پيش
آمد های بعدی هراس دارند! ممکن است بگوئيد کسی بجزچهره و نماد خودش به
چيز ديگری اهميت نمی دهد، اما آنانی که يک چنين فکری را دنبال می کنند
بايستی بيشترين زحمت را در تغيير خود بکشند آنها بايستی رفتار های خود
را عوض کنند، و اين فکر را تقويت کنند که چقدر سازنده هستند و چقدر می
تواننند نه در مورد چيز ديگر فقط در مورد "سرزمينمان" مفيد باشند.
اگر هر ايرانی در گوشه کنار دنيا
هفته ای يک دلار (1$) برای راه اندازی يک تبليغات گسترده (پروپاگاندا)
در باره فرهنگ ايران بپردازد، تا در مورد جای پای ايران بر روی
دانش ها (علوم)، ستاره شناسی، تاريخ، هنر، و ديگر امور سخن بگوئيم
خواهيم توانست هرروز برگ های کاملی را در روزنامه ها و در ميديا
(رسانه ها) به خود اختصاص بدهيم.
ماحتا قادر خواهيم بود تلويزيون ها و راديو های
خودمان را راه اندازی کنيم.
ما بايستی
بطور جدی در اين مورد فکر کنيم تلاش کنيم تا عواملی را که موجب
پراکندگی ما شده است را بيابيم تا به يک شفای همگانی دست يازيم.
بنابراين من به سهم خودم اين تارنما را برای آگاه
سازی ايرانيان باز کردم.