|
اول سپتامبر 2004 دوست ارجمند.آقای .... چندی پيش يک ايميل در ارتباط با مورخ معروف يونانی Herodotus و تاريخ ايرانی او برای من فرستاده و خواستار آگاهی های بيشتری در باره يعنی اينکه اصالت نوشته هرودوت به علت اينکه در زمان او کاغذ وجود نداشته و بهمين جهت مدرک مسلمی از او باقی نيست و بنا براين نوشته های منتسب بدو ميتوانند معرضانه باشند شده بوديد. توضيحات زير را خدمتتان ميفرستم. انتقاد از هردوتHerodotus از نظر من اصولا انتقاد واقع بينانه ای نيست، زيرا که بدون تاريخ او، نه تنها در طول قرن صدها ميليون اروپائی و بطور کلی همه جهان غرب، بلکه خودما ايرانيان نيز از بخش های بسيار مهمی از تاريخ خودمان، يعنی از دوران هخامنشی بی اطلاع ميمانديم، از اين جهت که تواريخ اروپائی بعد از هرودوت در اين باره عموما بدو استناد کرده اند، و در خود ايران نيز به لطف اسکندر و بخصوص به لطف سعد بن ابی وقاص و شمشير کشان او همه اسناد و تاريخ های ايرانی منهدم شدند و تنها در يونان و در امپراتوری رم بود که تاريخ نگارانی چون هرودوت و ديو دور و توسيديد و پلوتارک، کنت کورس و آمين مارسلن تمدن های باستانی بخصوص ايران را از نظر تاريخی زنده نگاه داشتند. اما در باره اينکه نوشته هرودوت به علت نبودن امکان ثبت آن نميتوانسته است دست نخورده باقی بماند فراموش نکنيم که بجز تاريخ هرودوت، صدها اثر تاريخی، فلسفی، علمی، ادبی، هنری، ديگر نيز از ده ها و ده ها مورخ و محقق و فيلسوف و نويسنده و شاعر و هنرمند و رياضی دان و پزشک و اختر شناس مصری، يونانی، رومی، ايرانی، چينی، و هندی، در دوران های باستانی نوشته شده اند که اکنون بسياری از آنها چه در زبان های اصلی و چه بصورت ترجمه آنها در دسترس عموم هستند و از زمره آنهائی که بخصوص به يونان، در سالهای پيش و بعد از هرودوت مربوط می شوند، ميتوان از آثار هُمر، اقليدس و افلاطون و فيثاغورس و بقراط و ارسطو و ارشميدس و کزنفون و سوفوکل و پلوتارک ياد کرد. در اين باره که اين آثار بر روی چه نوع کاغذهائی نوشته ميشدند، تا کنون بررسی های متعددی انجام گرفته است که ميتوان به اصل يا ترجمه آنها مراجعه کرد. فشرده ای بسيار کلی از محتوای اين بررسيها اين است که تا زمان فرعون مصری ، بطلميوس دوم در قرن سوم پيش از ميلاد مسيح غالب اين آثار بر روی پاپيروس های معروفی که گياه آن تنها در کنار نيل می روئيد و از مصر به خارج صادر ميشد نوشته ميشد، ولی اين پادشاه با توجه به شهرت فوق العاده کتابخانه ای که در قلمرو پادشاهی کوچک Pergam يکی از نواحی يونانی نشين آسياسی جنوبی (در ترکيه کنونی) در قرن سوم و دوم پيش از ميلاد ايجاد شده بود معروف بود که 200،000 کتاب دارد صدور پاپيروس مصری را به يونان از روی حسادت قدغن کرد و از آن پس در اين کتابخانه بجای کاغذ مصری پوست های دباغی شده حيوانات بکار رفت که از آنها بصورت پارشمن Parchemin ياد می شود. طبق بررسيها در سال 105 ميلادی امپراتور وقت چين به فروش و صدور کاغذ خاصی که از خمير شاهدانه و ساقه درخت توت تهيه می شد جنبه تجارتی داد و از آن پس تا قرن هشتم ميلادی (قرن دوم هجری) که کاغذ تقريبا واقعی توسط عرب ها از آسياسی مرکزی از راه ايران به سرپرستی فنی ايرانيان به اسپانيای مسلمان (آندلس) و از آنجا به بقيه اروپا برده شد؛ از همين کاغل شاهدانه ای استفاده می شد. لازم به تذکر است که در خود ايران باستان نيز درست همزمان با يونان و رم و مصر کتاب ها و اسناد مختلفی نوشته می شد که شرح جالبی از نظم و فراوانی آنها توسط آگاسياس پژوهشگر يونانی که از جانب شاهنشان هخامنشی اجازه دسترسی به آرشيو های شاهی ايران بدو داده شده بود ارائه شده است. متاسفانه، اگر کتاب ها و مدارک يونانی و رومی عليرغم تحولات وجنگها و حملات خارجی از ميان نرفتند و برای آيندگان باقی ماندند آثار مکتوب ايرانی نخست به دست اسکندر و سپس بصورت بسيار گسترده تر بدست سعد بن ابی وقاص و شمشير کشان او بکلی منهدم شدند و جز شمار بسيار محدودی از آنها باقی نماند. در مورد خود هرودوت، لازم به تذکر است که اين «پدر تاريخ» اروپائيان، خودش بهمان اندازه که يونانی بود ايرانی نيز بود، زيرا در بخشی از آسيای صغير (ترکيه کنونی) که جزئی از شاهنشاهی ايران بود متولد شده و پرورش يافته بود و به نوشته يکی از استادان برجسته کارشناس آثار يونانی در دانشگاه پاريس اگر هرودوت بعدا زبان و مليت يونانی را پذيرفت، ولی در همه عمر جاذبه شرق در روح و انديشه او جای داشت و به همين دليل برای نوشتن تاريخ خود به سراغ بخش غربی و اروپائی يونان و مديترانه نرفت، بلکه به سراغ ايران و مصر رفت. پژوهشگر فرانسوی متذکر ميشود که اين جاذبه شرق منحصر به هرودوت نبود و بلکه بخش بزرگی از ديگر فيلسوفان و انديشمندان و دانشوران يونانی دورانهای پيش از هرودوت منجمله، طالس، هراکليتوس، دمکريتوس، کنزياس، فيثاغورس نيز همگی در آسيای صغير و ساموس و تراکيه پرورش يافته بودند و به زبان يونانی شرقی (Ionien) چيز مينوشتند. باز هم به همين پژوهشگر (بنام Jacque le Carriere) ياد آوری ميکند که هرودوت "تاريخ" خود را شخصا ننوشت، بلکه آنرا به شيوه معمول آنزمان در آتن، در فصول مختلفی بصورت شفاهی همانند شاهنامه خوانان خود ما در تالار سقف دار ميدان مرکزی شهر که Agora ناميده ميشد برای شنوندگان بيان ميکرد و ديگران آنها را مينوشتند. اجازه دهيد در باره اين بخش از e-mail شما که «در ايران از هر کسی بپرسيد که نهج البلاغه را چه کسی نوشته؟ ميگويند امام علی! اما اگر بپرسيم که اين نوشته در قرن چهارم و برروی کاغذ نوشته شده و امام علی اصلا سواد خواندن و نوشتن را نداشته قبول نميکند. آيا نوشته هرودوت هم اين چنين است؟» تذکر دهم که با آنکه خود من مطلقا ارادتی به علی و نه به هيچ فرد ديگر از تازيانی که به ايران حمله آوردند ندارم، واقعيت تاريخی اين است که علی يکی از 17 فرد با سوادی بود که در زمان محمد در قبيله بزرگ قريش وجود داشتند و در مدينه نيز مکاتبات محمد با خارج عربستان و با يهوديان و مسيحيان خود عربستان توسط علی انجام ميگرفت . از نظر من هر نوع داوری خوب يا بد، چه در باره هرودت و چه در باره علی و ديگران که بوی تعصب بدهد نه تنها شايسته ارزشهای فرهنگی ملت ما نيست، بلکه نيازی هم بدان نيست، زيرا فرهنگ ايرانی خود بخود در چنان مقام والائی جای دارد که دفاع از آن نياز به هيچ جانبگری غير لازمی ندارد. با بهترين دورد ها شجا ع الدين شفا
|
|||||||||||
Iran, History, Glory Days by picture
|
||||||||||||
|