"MY Yellow color I give it to THEE and your Red color THOU give it to me"!
Side Right Menu (Yellow)
7 Faces of History
7000 Years Civilization
5000 Years of Engineering
Ahmad Kasravi
Ancient Women Salary, Employees
Ancient Women
Arab Conquest
Assyrians Persians
Bishapour
Chogha Zanbil - Elamid Era
Clay notes - Darius Administration
Coins
Constitution
Cyrus the Great
Dabirehدبيره پارسی
Darab-Gard دارابگرد
Departure 79
Dynasties (2 Pages)
Engineering of an Empire
Fine Art (3 Pages)
Flag History (1)
Flag History (2)
Flag History (3)
Fossil Fuel
Fossil Fuel-Concession
Glory 1,
Glory 2,
Glory 3 Ancient Iran
Glory 4, Journey to Iran
Glory 5, Iran, Nothing but Iran
Glory of Iran as per Artist
Glory of Iran by Picture
Glory of Persepolis
Hamedan
Herodotus & Iran
History of Iran
Iran heritage
Iran's Heritage (Saad Abad)
Iran, History, Land and People
Iran Farda (3 Pages)
Iranian Government
Iran Media
Iran or Persia
Iran's views
Iran Rulers
Isfahan
Isfahan Page 2
Kashan
Kavir Lout = Gandom Beryan
Khouzestan
Lakes' of Iran
Lost Civilization
Music Glory
Naghsh-e-Rostam
New Year (Now-Rooz)
New Year's Haft Seen
Oldest Dam of the world
Old pictures of Iran 1
Old pictures of Iran 2
Old pictures 3 Kajar Era
Persepolis
PERSIAN Gulf
Poet and Patriots
Persepolis Underground of
Rebirth
Religion of Persians
Reporters 1
Reporters 2
Reza Shah the Great
Roozhaye Roshan Hayedeh
Sayeh Jam
Shiraz
Slide Show
Spy 1
Spy 2
Spy 3
Shush, Susa, Apadana
Tabriz (1)
Tabriz 2
Tabriz 3
Tabriz 4
Tehran
Tehran old and new
The Land And The People
Thinker, Philosophers
Tisfoon
Under Ground City of Zoroastrians'(!) Derinkuyu = Deep Well
Wine and History
Women Clothing in time
Women Clothing in time II
Xeroxes Note
Yalda
Search Engine
Directory of Related Links
Contact Us
See our Glory pages
Iran, History, Land and Glory
|
|
IRANIAN NEW YEAR (NOW-ROOZ)
Since Ackaemenid times, Now-Rooz (New Year's Day) has been
celebrated as the greatest Iranian national festival. It marked
the first day of the Iranian Solar year and it was associated with
the Zoroastrian feast of Rapithwin, lord of the noonday, heat and
of the seventh months of summer. Each year, when the demon winter
invaded the earth, Rapithwin retreated under the ground and for
five months kept the planets and trees alive by keeping the
underground waters warm. On Rapithwins's annual return to earth in
the spring, the seemingly dead plants and trees put forth new
leaves.
In popular (Iranian/Persian) legend, Now-Rooz was said to have
been instituted by mythical Iranian king Yima, or Jamshid. According
to the shahnameh,
(Note 1)Jamshid, with the aid of the royal glory (Farr),
"fashioned a marvelous throne", which at his bidding was
lifted by demons into the air. He sat upon that throne like the
sun in the firmament. To celebrate, that day was called a new day
-the festival of Now-Rooz- the first day of the new year.
From Ackaemenid times onwards, Now-Rooz occurred at the vernal
equinox, when the sun entered the zodiacal sign of Aries (usually
21st of March). The festival has always been associated with
popular celebrations. In Sassanid times, the Iranian kings held
a great feast, and a levee was held at which their subjects presented
them with gifts (2).
In the streets, the people sprinkled one another with water (Abrizi),
and lit fires. because of the association of New Year's day with
the day of creation. Now-Rooz has always been a joyous feast. It
is considered an auspicious day for weddings; for conducting commercial
transactions; and for travel. Anyone born on New Year's day will
be found within eight days. Anyone who is sick on New Year's day
will recover within eight days.
After the conquest of Iran by the Arabs
(3) in 7th century AD., the
ancient religion of Iran, Zoroastrianism was superseded by Islam,
the religion of the conquerors. Now_Rooz was not represented in
the Muslim calendar, which was based on a lunar year, and for a
time the festival was considered to have been abrogated by Islam.
Eventually, however, when the Iranians adopted a heterodox form
of Islam, Ithna' Ashari Shi'ism, strenuous efforts were made by
the Shi'i Foghaha (Jurisprudence) to associate various events in
the Muslim tradition with Now-Rooz. The fullest details are to be
found in the Baha'ar Al-Anwa'ar of 17th century jurisprudence Mohammed
Bager Majlesi.
In modern times, the last Wednesday of the old year has been
observed as a special feast, called Tcha'ha'r Shan'beh Souri.
It is the custom on this night to have a small new earthen water
pot ready to put into it a piece of coin, a piece of charcoal and
some seeds and to place it on top of a wall, or on the roof which
overlooks the street, then to throw it down below. With it goes
all the grief and misfortune which the coming year might bring.
Dried thorns are placed in several piles, unusually seven, (one
for each day of the week) a few feet apart, and are set on fire.
Then for the joy that the winter is over the members of the
household, the friends and neighbors who may be present, jump over
the piles of burning thorns while chanting "MY Yellow color I
give it to THEE and your Red color THOU give it to me"
Note
1. Shahnameh
Note 2. Presented them with gifts
Note 3. Conquest
of Iran by the Arabs
|
پیشینه نوروز
جشن نوروز از کهن ترین جشن های ایرانیان است. این جشن وجشن مهرگان، که در 16 مين روز از ماه مهر در آغاز زمستان است از مهمترين و بزرگترين جشن های ايرانيان است. شکوه و پاسداشت از جشن ها ریشه در تاریخ کهن دارد.
از پیشینه تاریخی جشن های ايرانی نگاره ويا نوشته بسیار کهنی در دست نیست، اما بیشک جشن نوروز پيشينه ای بسیار کهن در میان ايرانيان و پارسی زبانان دارد.
از زمان هخامنشيان نوروز بگونه بزرگترين جشن ملی ايرانيان برگزار شده است. نوروز نخستين روز بهار را در گاهشماری خورشيدی نشان میدهد. در باور زرتشت، چنين روزی هرساله زمستان سرد و تاريک با روز های کوتاه که از آخر ماه هفتم در تابستان زمين را در بر گرفته بوده است رخت بر می بندد و جای خود را به روزهای بلند تر و گرم و روشنتر میدهد. زمستانی که زمين را وهرآنچه روينده وجنبنده در آن است را به خواب يا به آسوده گذری فروبرده است بيدار می شود و تراوت و شادابی دوباره ميابد.
با آغاز بهار، درختان جوانه می زند، گلهای بهاری همانند ياس و سنبل و لاله دشت و دمن را پر میکند.
در داستان های کهن ايران نوروز را به "شاه يــيما" يا (جمشيد) نسبت می دهند. در شاهنامه فردوسی جمشيد شاه به "فر" ياری میرساند تا تاج زرين و گلگون نماد عمود زندگی را بدست آورد. در داستان است که تاج به دست اهريمن بآسمان برده شده است. او در زير تاج شکوهمند می نشيند تا روزی نو را جشن بگيرد. آنروز نوروز نخستين روز سال در گاهشمار ايرانی است.
ازدوران هخامنشیان، تا به امروز نوروز همواره در چهار گوشه کره زمين همزمان و در هنگامه ورود آفتاب به زودياک در برجی که در پهنه آسمان بصورت قوچی ديده میشود وارد ميگردد. در اين هنگامه است که روز و شب به درازای هم می رسند. اينروز اغلب با بيست و يکم ماه ترسایی (مارچ) برابری میکند.
از زمان ساسانيان، شاهان ايرانی سفره های بزرگ می گسترانيدند و پيشکشی های شکوهمند بهم ميدادند. کوچه و خيابان ها آذين بندی می شدند و مردم به هم آب می پاشيدند (جشن آب پاشی) و آتش روشن می کردند. آنان بر اين باور بودند که نوروز با پديد آمدن همه چيز از آب همراه بوده است.
نوروز در روزگار "جمشید" شاه چهارمین پادشاه پیشدادی پدید آمد و در دوران پادشاهی او به گونه آئین ملی درآمد. در نگاشته های دانشمندان و ايرانشناسان آمده است: هرمز در روز نخست ماه فروردین به دادگری نشست. پس آن روز را «نوروز» نام کرد و سنت گشت.
فردوسی نیز در داستان پدید آمدن نوروز می گويدد: آن هنگام که جمشید از کارهای کشوری بیاسود بر تخت کیانی نشست و همه بزرگان لشکری و کشوری بر گرد تخت او فراهم آمدند .جمشید آن روز را که نخستین روز از فروردین و آغاز سال بود، " نوروز" نامید و جشن گرفت.
به جمشید گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند چنین روز فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار
چکامه سرايان، ايران شناسان، نویسندگان سده های گذشته از جمله نويسندگان سده های چهارم و پنجم گاهشمار برمبنای کوچ محمد، چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطورهای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید میدانند.
گويا جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار میشد. ابوریحان بيرونی با آنکه همه گير شدن جشن را به جمشید شاه منسوب میکند یادآور می شود:" آن روز که روز تازهای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود.”
ابوریحان بیرونی (در گذشته در 440 هجری قمری) دکتاب "آثار الباقیه" مینویسد: "سال نزد پارسیان چهار فصل بود. بر حسب این فصول عیدهایی داشتند که به اهمال در کبیسه روز این عیدها جابجا میشد. از جمله این اعیاد یکی روز اول فروردین ماه یعنی نوروز بود که روز بس بزرگ است که به علت زنده شدن طبیعت گویند.
آغاز خلقت جهان در آن روز بوده است. چنین به نظر میرسد که پنج روز نخستین سال “نوروز عامه" یعنی جشن همگانی بود. حال آنکه روز ششم که "خرداد روز" نام داشت، "نوروز خاصه" یعنی جشن پادشاهان و بزرگان بوده است."
مورخین و محققان درباره جایگاه نوروز با هم اختلاف دارند. به نظر میرسد آریائیها از مهاجرت به فلات ایران و هم مرز شدن با تمدن میانرودان سال را به دو قسمت تقسیم میکردند که هر یک با جشنی آغاز میشد و دو جشن نوروز و مهرگان سرآغاز این دو رستاخير طبيعت بودند. یعنی هنگام رستاخيز تابستانی جشن نوروز گرفته میشد و زمان رستاخيز زمستانی جشن مهرگان پاس داشته میشد.
برخی معتقدند که جشن نوروز و مهرگان جشن هایی بوده اند که در ایران پيش از ورود آریائیها وجود داشته است و ساکنان پيش از آریائیها که در فلات ایران ساکن بودهاند به آن عمل میکردهاند.
در باور ايرانيان، ماه فروردین (نخستین ماه گاهشماری خورشیدی ایرانیان) به فرهوشی (سرزندگی) اشاره دارد به اینکه دنیای مادی را در آخرین روزهای سال دچار دگرگونی میکند.
روایت دیگر این است که در این روز ویژه (یکم فروردین)، جمشید، پادشاه پیشدادی، بر روی تخت طلایی نشسته بود در حالیکه مردم او را روی شانههای خود حمل میکردند. آنها پرتوهای خورشید را بر روی پادشاه دیدند و آن روز را جشن گرفتند.
با استناد بر نوشتههای بابلیها، شاهان هخامنشی در طول جشن نوروز در ایوان کاخ خود نشسته و نمایندگانی را از استانهای گوناکون که پیشکشهایی نفیس همراه خود برای شاهان آورده بودند میپذیرفتند. گفته شده که داریوش بزرگ، یکی از شاهان هخامنشی (۴۲۱ – ۴۸۶ پيش از زايش ترسایی)، در آغاز هر سال از پرستشگاه بال مردوک، که از خدایان بزرگ بابلیان بود دیدن میکرد.
همچنین پارتیان و ساسانیان همه ساله نوروز را با برپایی مراسم و تشریفات خاصی جشن میگرفتند. صبح نوروز شاه جامه ویژه خود را پوشیده و به تنهایی وارد کاخ میشد. سپس کسی که به خوش قدمی شناخته شده بود وارد میشد و سپس والامقامترین موبد در حالی که همراه خود فنجان، حلقه و سکههایی همه از جنس زر، شمشیر، تیر و کمان، قلم، مرکب و گل داشت در حین زمزمه نيايش نوروزی وارد کاخ میشد.
پس ازآن بزرگان ديگر و کارگزاران و سرکردگان در آرايشی دلپذير وارد کاخ شده و پيش کشی های خود را به شاه می دادند. شاه پیشکشهای نفیس را به خزانه فرستاده و ديگر پيشکشی ها را میان مردم و آنانی که در جشن شرکت کرده بودند پخش میکرد. ۲۵ روز مانده به نوروز، دوازده ستون با آجرهای گلی در محوطه کاخ برپا می کردند، و دوازده نوع دانه گیاه مختلف بر بالای هر یک از آنها کاشته میشد.
در روز ششم نوروز، گیاهان تازه روییده شده بر بالای ستونها را برداشته و آنها را باغچه کاخ میپاشیدند و تا روز ۱۶ فروردین که به آن روز مهر میگفتند، آنها را برنمیداشتند.
جشن و آیینهای نوروز
"نوروز" گرچه در گذر هزاران سال با هجوم ويورش بيگانه ها به فرهنگ ايران روبرو شده است اما هرگز از میان نرفته و حتا از سوی يورش کننده ها، دين ها و مذهب های گوناگونی که در سرزمین ایران پیدا شده اند، مُهر تأیید خورده است. بدین سان امروزه نوروز از نمادهای بزرگ يگانگی ملت ایران وديگر پارسی زبانان است.
نوروز تنها جشنی است که از دوران باستان با بزرگی تمام و همراه با انبوهی افسانه و آیین تا به امروز ادامه یافته است. بزرگی نوروز را از نقش های تخت جمشید گرفته تا نگارش های ادبی و هنری گوناگون تازی، يونانی و پارسی در همه جا میتوان یافت.
از جشنهای گوناگونی که در ایران باستان مرسوم بوده، یا از جشنهای اندکی که از آن هنگام به یادگار مانده، هیچ یک به شکوه و جلوه نوروز نیست. نوروز جشنی است که یک جشن کوچکتر (چهارشنبه سوری) به پیشواز آن میآید و جشنی دیگر (سیزده بدر) به آن شادی ديگری در پيوند با طبيعت میدهد. نماد نوروز شادباشی ها و شاد زيوی ها و انداختن سفره هفت سین است.
جشن های نوروزی در کهن
ابوریحان بیرونی پس از نسبت دادن نوروز به جمشید شاه، مدت برگزاری جشن نوروز را یک ماه می نویسد: "چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را جشن گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند؛ پنج روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، پنج روز دوم را به اشراف، پنج روز سوم را به خادمان و کارکنان پادشاهی، پنج روز چهارم را به ندیمان و درباریان، پنج روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست کم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در "سیزده بدر" پایان می پذیرد.
آریاییها، دورهای پیشدادیان را، زمان پیدایش جشنهای نوروزی به شمار آوردهاند. آریایی ها و حتا غیر آریایی های پارسی زبان، به گونه های گوناگون، هزاران سال نوروز را جشن گرفتهاند و میگیرند.
پادشاه هخامنشی، از تخت جمشید که محلی ويژه و پاک و برای نیایش بوده، به هنگام نوروز، مردمان گوناگونی از «ماد»، «ایلامی»، «بابلی» و دیگران را با لباس های فاخر محلی شان می خواسته و نو شدن سال را در کاخ "آپادانا"، به آنان شادباش می گفته و پيشکشی های آنها را می پذيرفته است. مردم از چهار گوشه شاهنشاهی ايران در برابر شاه جشن نوروز را میگرفتند و از برگرفته های کشت وکار، دامداری شان به شاه پيشکشی میدادند.
گويا در نخستین بامداد نوروز، مردم روی یکدیگر آب میپاشیدند. از دیگر رسوم نوروز، شستشوی تن وبدن در گرمابه و پيشکش کردن شيرينی وشکر به یکدیگر در روز ششم فروردین بود. و یکی از باشکوهترین سنتها نیز سبز کردن دانه گیاه در یک ظرف است که نمونه هر دانه از چهارگوشه شاهنشاهی ايران که بهتر رشد میکرد در کشت سالی که آغاز شده بود بهره گرفته میشد. اينکار همانند کاری است که امروز «اصلاح دانه» خوانده میشود.
آیین های نوروزی
از آداب و رسوم باستانی پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تکانی یاد کرد.
در ایران به استقبال جشن نوروز با خانه تکانی، چهارشنبه سوری، يادی از گذشتگان و رفتگان، رفتن به خانههای نزديکان و دوستان، «میر نوروزی»، رویاندن سبزه در خانه ها، گستردن سفره (دستر خوان) هفت سین، میوه تر کردن، بردن لباس نوروزی، رفتن به تفریح گاه ها، دامنه کوهها و طبیعت همراه بوده است.
خانه تکانی
اصطلاح خانه تکانی را بیشتر در مورد شستن، تمیز کردن، نو خریدن، تعمیر کردن ابزارها، فرشها و لباسها که به مناسبت فرا رسیدن نوروز صورت میگیرد، بهکار میگیرند. در خانه تکانی که سه تا چهار هفته طول میکشد، باید تمام وسیلههایی که در خانه است جابهجا، تمیز و تعمیر بشوند و دوباره در جای خود قرار بگیرند. بعضی از وسیلههای سنگین وزن مثل؛ فرشها، تابلوها، پردهها و وسیلههای دیگر فقط سالی یکبار، آن هم در خانه تکانی نوروزی جا به جا و تمیز میشوند.
در برخی از شهرهای آذربایجان، نخستین چهارشنبه ماه اسفند (چهارشنبه موله) به شستن و تمیز کردن فرشهای خانه اختصاص دارد. چنان زوایای خانه را میروبند که اگر تا یک سال دیگر هم آن زوایا از چشم خانم خانه پنهان بماند یا فرصت پاکیزه سازی آنها به دست نیاید، قابل تحمل باشد. وسواس برای این پاکیزه سازی تا به حدی است که در و دیوار خانه اگر نه هر سال، هر چند سال یکبار شسته شده يا نقاشی میشود.
پنجه
بر اساس سالنمای کهن ایران هر یک از 12 ماه سال 30 روز بوده است،هرروز نامی داشته است، و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجک، (پس از يورش تازيان، خمسه مسترقه)، گویند. این پنج روز را پنجک نامند از آن جهت که در هیچ یک از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال 1304 ، که گاهشمار رسمی شش ماه اول سال را براساس محاسبه های خيام سی و یک روز قرارداد، برگزار می شد.
نام روز های ماه به اين ترتيب بوده است:
1- هورمزد – 2- وهمن – 3-ارديبهشت – 4- شهريور- 5- سپندارمز – 6- خرداد – 7- امرداد -8- دي به آذر – 9-آذر- 10- آبان-11- خور (خير)- 12- ماه-13- تير-14- گوش- 15- دي به مهر- 16-مهر-17- سروش-18- رشن- 19- فروردين-20- ورهرام- 21- رام- 22- باد- 23- دي به دين-24- دين- 25- ارد- 26- اشتاد-27- آسمان-28- زامياد- 29- مانتره سپند- 30-انارام- 31 – اوَرَداد (روز زيادی) – سال کبيسه «بهيزک»
میر نوروزی
از جمله آیینهای این جشن پنج روزه، که در شمار روزهای سال و ماه و کار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاکم و امیری انتخاب می کردند که رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می کرد.
ابوریحان از مردی بیریش یاد می کند که با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می کرد و چیزی می گرفت و هم اوست که حافظ به عنوان «میرنوروزی» دوران حکومتش را «بیش از 5 روز» نمیداند.
طـــریق کام بــــخشی چــیست ترک کام خJJود کردن
کلاه سJJـــروری آن اســـت کـز ایJن ترک بردوزی
سخن در پرده میگویم چو گل ازغنچه بیرون آی
کJه بیش از پنج روزی نیست حکم مـیر نوروزی
....
بـــه عجب علم نJتوان شد ز اسباب طرب محروم
بــــیا ساقی که جــــــاهل را هنیتر مــــــــیرسد روزی
مـــی اندر مــجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جــهان را ساز نوروزی
نه حــــافظ مـــیکند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خــــواهد جهان عیدی و نوروزی
جــــنابش پارســـایان راست مـــحراب دل و دید
جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی
از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل 70 سال پیش آگاهی داریم. برخی به اشتباه کسانی را که در روزهای نخست فروردین، با لباسهای قرمز رنگ و صورت سیاه شده در کوچه و گذر و خیابان با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می کنند و پولی می گیرندرا به مير نوروزی تشبيه کرده اند.
باور های ايرانيان به زندگانی برابر ميان زنان و مردان بصورت صلح آميز و احترام به پديده های طبيعت در سراسر سنگ نبشته ها و کنده کاری های بدست آمده و در معماری های باستان به آسانی به چشم می خورد. شيوه برگزاری جشن های ايرانی نيز بر اين پايه استوار است که همگی آئين های ايرانی بر مبنای جشن و شادی استوار بوده و خاص قوم ويا مذهبی نبوده است. همه مردان و زنان در کنار هم با شاد باشی ها و سرود های دسته جمعی ضمن شکر گذاری از داده های طبيعت با آدابی که همراه با انگيزه پاکيزگی و پاسداری از زيست و همزيستی بشر بوده است جشن های گوناگون برگزار می کردند.
اين تعريف کوتاه در مورد جشن های ايرانی با پديده "حاجی فيروز" تاحدی منافات پيدا میکند و نشان از آن دارد که اين شخصيت در تاريخ باستان وجود نداشته است و با يک گرايش در جهت اسلام در سال های نه چندان دوری در بين ايرانيان رواج داده شده است. زيرا در تاريخ ايران تا پيش از ظهور اسلام اثری از "ارباب" بطور کلی چه بصورت نوکر و چه بصورت برده وجود ندارد. آثار تاريخی نشان می دهد که در ساخت کاخ های ايران باستان و آبادانی؛ هم از زنان و هم از مردان بطور مساوی استفاده شده و در مقابل کار انجام شده حقوقهای مساوی و در بعضی جهات حقوق زنان بر مردان افزون تر پرداخت شده و کسی بصورت برده بکار گمارده نشده است.
اگر به تاريخ عرب مراجعه کنيم در خواهيم يافت که اولين برده فروشی در اسلام توسط پيغمبر اسلام صورت گرفته است. وقتی محمد بر قبيله “بنی قريضه" فاتح شد مردان آنها را کشت و اکثرزنان سهم خود را که اسير کرده بود را به يمن فرستاد و در مقابل فروش آنها اسلحه تهيه کرد و در جنگ های بعدی از آن سلاح ها استفاده نمود.
خاستگاه جشن های ايران نه از مذهب بلکه از پديده های طبيعی کيهانی و زمينی، زيست انسانی سرچشمه می گيرد، هيچ جشنی در ايران باستان با نيرو های نا ديدنی، ايزدان و دنيای بهشت و جهنم پيوند ندارد. به زبان ساده تر برخلاف باور يونانيان و مردم ميان دو رود دجله و فرات خرافات مذهبی در ايران رواج نداشته است، برخلاف يونانيان و مردم ميان دو رود آريائی ها مظهر خشم و خشونت، آدم ربائی، تجاوز و ترس را به خدايان و يا به کسانی در روی زمين نسبت نداده اند تا مردم را از لمس نشدنی ها بترسانند. اين ظريف نگری نشان می دهد که داشتن ارباب در ايران پيش از اسلام ميسر نبوده و سرود هائی که "حاجی فيروز" می خواند نمی تواند ريشه باستانی داشته باشد. ايزد ايرانی همواره مظهر خوشی، شاد باشی و "سرای سپند" که جايگاه مينويان است به غم و تنهائی آلوده نيست.
"حاجی فيروز" با واژه های پيداشده بعد از اسلام (حاجی) بجای پير و (فيروز) بجای پيروز و شايد "نوروزی" ويژگی خاص روز هائی بوده است که نشان از سنتی کاملا جديد و خاص گروهی از ايرانيان (بيشتر تهران) دارد. زيرا ريشه های آن در استان های ديگر ايران کمتر يافت می شود. در خراسان ما با نام "بی بی نوروزک" در اراک "ننه نوروز" در کرانه های خليج پارس "ماتارا نوروز" در گيلان "پير بابا، يا آروس گـُـلی – عروس گُلی" و پير نوروزی و بابا نوروز و يا عمو نوروز بر می خوريم که هيچکدام از اين مراسم با سياه کردن صورت و رقص وابستگی و التماس يک انسان به انسان ديگر همراه نيست.
آنچه مسلم است بعد از پيدايش اسلام در ايران تا پيش از قاجاريه مراسمی که نشان از رقص و تفريح در کوچه و بازار داشته باشد يافت نمی شود. در دوره صفويه و پيش از آن به دليل گرايش های مذهبی پادشاهان آن زمان اجرای برنامه های ساز و دهل در کوچه و بازار را منع کرده ويا مردم جرات نيافته اند تا به تفريح های عمومی بپردازند.
بازمانده شوخیها و سرگرمیهای انتخاب «میر نوروزی» و «حاکم پنج روزه » است که تنها در روزهای جشن نوروزی دیده میشوند و حاجی فيروز تحوه اسلام آنها را با تحريف در شعرهای خود میگوید: "حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه"
کاشتن سبزه
بانوان هرخانه حدود یک 15 يا بيست روز مانده به نوروز، مقداری گندم و عدس و ماش و شاهی در ظرفهایی زیبا میریزند و خیس میدهند تا آهسته آهسته بروید و برای سفره نوروزی آماده گردد.
اسفند، ماه پایانی و زمستانی، هنگام کاشتن دانه و غله است. کاشت «سبزه نوروز» به صورت نمادین، از روزگاران کهن، در همه خانهها و در بین همه خانوادهها مرسوم است. در ایران کهن، بیست و پنج روز پیش از نوروز، در میدان شهر، دوازده ستون از خشت خام برپا میکردند، یک ستون گندم، یک ستون جو، و به ترتیب برنج و باقلا، کاجیله (گیاهی است از تیره مرکبات، که ساقه آن به 50سانتیمتر میرسد)، ارزن، ذرت، لوبیا، نخود، کنجد، عدس و ماش میکاشتند.
در ششمین روز فروردین، با سرود و ترنم و شادی این سبزهها را میکندند و برای فرخندگی به هرسومی پراکندند. نمونه های بهتری از آنان را در اختيار کشاورزان می گذاشتند تا در بارور کردن بهتر محصول خودشان بکار گيرند. امروز در همه خانهها رسم است که 15 يا بيست روز پیش از نوروز، در ظرفهای کوچک و بزرگ، کاسه، بشقاب، پشت کوزه و ... دانههایی چون گندم، عدس، ماش و ... میکارند. در برخی از شهرهای آذربایجان، سومین چهارشنبه پيش از نوروز به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس برای سبزههای نوروزی اختصاص دارد.
جشن بمو
پس از پيدايش مانی جشنی بنام "بَمو" يکی از جشن های بزرگ مانوی با شادی و سرود در روز درگذشت مانی برگزار ميشده است و برخلاف داده های اسلام ناله، موی کندن و چنگ به صورت کشيدن و گريبان شکافتن، قمه زدن و زنجير به پشت کوبيدن و خاک بر سر کردن فقط در اسلام ظاهر شده است و يا پيرايه هائی است که به آن بسته شده است. امروز هم بعضی نقاط ايران خاکسپاری را باساز و دهل به انجام می رسانند.
در حاليکه مراسم يونانی و اسلامی خطی است مراسم ايرانی شکلی دايره گون دارد که اين می تواند نشان از دانش ايرانيان به گردش زمين و گردش کهکشان ها داشته باشد. می بينيم که بهار را با واژه "زايش دوباره" همراه می کنند. در جشن "اسپندگان" باروری دوباره زمين را سپاس می دارند، جشن درخت کاری هرسال تکرارش در همان روز است، مهرگان به روز ديگر بجز روز مهر که در ماه مهر قرار میگيرد تغير جا نمی دهد.
سفره هفتسین
جمع شدن همه اعضای خانواده در موقع سال تحویل در کنار سفره هفت سین از رسمها و باورهای قدیمی است. در سفرههای هفتسین، هفت روییدنی خوراکی قرار دارد که نام آنها با حرف "س" آغاز میشود، مانند: سیب، سبزه، سنجد، سماق، سیر، سرکه، سمنو و مانند اینها که نماد فراوانی فرآوردههای کشاورزی است.
علاوه بر آن، قرآن، آینه، شمع، ظرفی شیر، ظرفی آب که نارنجی در آن است. تخممرغ رنگ شده، ماهی قرمز، نان و سبزی، گلاب، گل، سکه نیز زینت بخش سفره هفتسین است که در بیشتر خانهها تا روز سیزده پهن است.
ظهور اين نماد ها در سفره هفت سين که در آغاز بصورت [هفت شين] بوده است وبجای سرکه «شراب» در سفره بوده است پس از اسلام رواج يافته. اصولا پيش از پيدايش چاپ ونگارش کتاب ها بصورت گسترده، کتاب در دوران باستان وجود نداشته است که بتوان در سفره هفت شين يا هفتسين قرار داد. برخی از اين نماد ها در طی دوران به اين خوان افزوده شده است.
دید و بازدید
دید و بازدید رفتن تا پایان روز ۱۲ فروردین ادامه دارد. اما معمولاً در همان صبح نوروز به دیدن نزدیکان، مانند پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، پدر و مادر زن یا شوهر، عمه، عمو، خاله، دائی و… میروند.
روزهای پسين نوبت نزديکان دورتر فرا میرسد و سر فرصت به دیگر کسان و دوستان سر میزنند و دیدارها تازه میکنند. حتی اگر کسانی در طول سال به علت کدورتهایی که پیش آمده از احوال پرسی یکدیگر سر باز زده باشند، این روزها را فرصت مغتنمی برای رفع کدورت میشمارند و راه آشتی و دوستی در پیش میگیرند.
|
|